محتوای خوب، محتوای بد؛ تفاوت در چیست؟

شاید به‌سادگی بگوییم هرچه محتوایی که تولید می‌کنیم ساده‌تر باشد و خواننده سریع‌تر آن را بخواند، محتوای ما بهتر و باکیفیت‌تر است. اما به این سادگی نیست. شاید سادگی یک نوشته به مخاطب احساس کم‌فهمی بدهد و همچنین مخاطب فکر کند نویسنده محتوا خود را همه‌چیزدان می‌داند.

اول از همه در تولید و نوشتن محتوا باید بدانیم، محتوایی خوب است که برند شما را باهوش و حرفه‌ای نشان دهد اما محتوایی عالی است که حس باهوشی و حرفه‌ای بودن را به مخاطب بدهد. 

بدترین نوع نوشته، محتوایی است که از فرط پیچیدگی و دشواری (چه در طرز چینش جملات و چه در انتخاب کلمات) مخاطب احساس کم‌فهمی و نادانی کند. در مرحله‌ای بعد نوشته‌ای که از فرط سادگی این حس را به مخاطب می‌دهد باز قابل تحمل‌تر است اما وقتی مخاطب از بچگانه بودن نوشته حس کند برند شما خود را همه‌چیزدان می‌داند و قرار است تعیین تکلیف کند، هدف از تولید محتوا یعنی ارتباطی سودمند با مشتری، محقق نخواهد شد. 

پس محتوایی هدف است که به مخاطب حس باهوشی، حرفه‌ای بودن و انرژی بدهد. هرچند متن‌های تخصصی با موضوعات جزئی این حس را به مخاطب می‌دهند اما محتوایی که با سادگی و بدون کلمات تخصصی بتواند حس باهوشی و تشنگی برای مطالب بعدی را به مخاطب بدهد، محتوایی عالی است. یکی از ترفندهایی که به تولید این نوع محتوا کمک می‌کند، پیش بردن سیر مطلب به نحوی است که در میانه آن مشکل، مسئله و یا تناقضی پیش بیاید که مخاطب بتواند حل آن را حدس بزند (رمان محبوب رمز داوینچی را یادتان هست!).

هیچ مخاطبی نمی‌خواهد پیش از اندازه برای فهم یک مطلب تلاش کند؛ هیچ کس هم نمی‌خواهد نادان به‌نظر برسد. مخاطب اهمیت نمی‌دهد چقدر شما نویسنده قوی‌ای هستید اگر خودش با خواندن مطلب شما احساس کم‌فهمی کند. 

فرمول اصلی درنهایت این است: یک مطلب جدید و تخصصی به مخاطب یاد بده اما به‌شیوه‌ای لذت‌بخش با استفاده از کمی شوخی‌ لابه‌لای متن، مثال‌های متنوع و تصاویر ساده.